محل تبلیغات شما

روزای سنگیتی رو گذروندم.سنگینی که دیگه رنگین نبود.دیگه گذشت که بگیم سنگین میخواستیم رنگین می خواستیم. شروع های مقطعی از نو. ما که دیگه آردمون و ببختیم و الکمون و آویختیم.به مثال ورزشیشم نیشه کفشارو آویزون کردیم و چهار گوشه ی دشکم بوسیدیم.ولی حالا که کفش های پاره رو زدیم زیر بغلمون و برگشتیم جایی که بهش همیشه عادت داشتیم تو دریایی که تمامش عطر بهار نارنج های گندیدس باید بگم در نهایت " هیچ چیز " و " هیچ کس " اهمیت نداره.هرچند دور گردون یه دو روز هم بر میل ما نچرخید و نگردید و نرقت اما به قول اون بزرگ مرد شیرازی چون [مرا] را نوح است کشتیبان ز طوفان غم نمیخورم.میزون باشید رفقا.دماغا چاق. ها سَر بالا.چشا شهلا.خودتون و عشقه که هی میاین دید می زنین ببینین چیزی نوشتم یا ننوشتم.هر روز و هر ساعت. ما که هستیم.چسارو ور ندارین که بردارین اوضاع از این خیط تر میشه الله وکیلی. با همون لبخند همیشگی که امشب رو شیشه ی بخار نشسته تو خیابون های شلوغ تهرون که بنزین های سه تومنی هم باعث نشده کیپ تا کیپ توش ماشین نباشه کشیدم.

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید ..!

خرده فرمایشات ته شبی یک آدم جا مانده !

خُرده فرمایشاتِ تَهِ شبی یک آدمِ جا مانده !

های ,رو ,روز ,کیپ ,هم ,ی ,که دیگه ,ما که ,زنین ببینین ,نوشتم یا ,ببینین چیزی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها